هزار بار مرا ، مرگ به از این سختیست
برای مردم بدبخت ، مرگ خوشبختیست
گذشت عمر به جان کندن ، ای خدا مردم !
ز دست این همه جان کندن ، این چه جان سختیست ؟
رسید جان به لبم ، هر چه دست و پا کردم
برون نشد دگر ، این منتهای بدبختیست !
رجال ما همه دزدند و دزد بد نامست
که دزد گردنه ، بد نام دزد پا تختیست
رجال صالح ما ، این رجال خنثی یند !
که از رجال دگر امتیازشان لختیست
زنان کشور ما زنده اند و در کفنند
که این اصول سیه بختی ، از سیه رختیست
بمیر <<عشقی >> ار اسایش ارزو داری
که هر که مرد ، شد اسوده ، زنده در سختیست
باور نمی کنید که حتی هنوز هم
در شرق آفتاب نخستین دمیده است ؟
و برق آن نگاه نوازنده
در بند بند جان من
آواز زندگی ست ؟
شاملو